“
شوهر آزاری دلایل متفاوتی دارد.از عوامل روان شناختی،فرهنگی اجتماعی در این موضوع موثرند،تنهایی،افسردگی،ترس،دگر ازاری،عدم تناسب با هم و عدم علاقه به همسر،اختلاف مذهبی و از همه مهتر ناکامی و محرومیت میتواند سبب ساز بروز این پدیده گردد.
گاهی زنی که از شوهرش گله مند است و ابزار قانونی و اجتماعی را برای حل مشکل خود و رهایی از این موقعیت ازار دهنده ندارد به ناچار به اولین حربه دست می بازد و سعی میکند به طرق گوناگون از خشم خویش بکاهد و ممکن است از هر کدام از اقسام این خشونت ها برای رسیدن به هدف خود استفاده نماید به عنوان مثال زنی که از همسر خود کتک خورده،چگونه میتواند با رویی خوش با او رفتار کرده،عشق بورزد و او را به زندگی زناشویی دلگرم نماید به نهایتاً به نظر میرسد از مهمترین عوامل شوهر ازاری،دلخوری و خشم زن از همسرش باشد.
بند چهارم:همسر کشی
همسرکشی جرمی است که در ان زن شوهر خود را یا مرد زن خود را می کشد، اگرچه این عنوان در قانون کیفری عنوان مستقلی را به خود اختصاص نداد. و با عنوان کلی قتل مجازات می شود، لذا در مباحث جرم شناختی، در حیطه مطالعات زنان از اهمیت ویژه ای برخوردار میباشد، همسرکشی جرمی مشترک بین زنان و مردان است ولی از آنجا که در نهاد خانواده و در ارتباط با پیوند زناشویی افراد به وجود میآید. شدیدترین واکنش بزهکاراند از سوی زنان قربانی خشونت خانگی بخصوص از سوی زوج اقدام به قتل عامل آن است که گاه اتفاقی و در مقام دفاع از خود به قصد به حداقل رسانیدن یا متوقف نمودن آسیب های وارده و گاه در نتیجه نقش های از پیش تعیین شده واقع میگردد. هنگامی که یک زن یا مرد همسر خود را می کشد در واقع این خانواده است که قربانی واقعی جرم می شود. زیرا با وقوع همسرکشی دیگری نیز از نظر روحی نابود می شود.
زنان سوئد زمانی دست به خودکشی میزنند که کنترل خود را از دست داده و احساس میکنند که دیگری نمی توانند همسر خود را تحمل کنند. و ضربه روحی که به آن ها وارد می شود. به گونه ای است که دیگر تاب و تحمل ندارد. در بسیاری موارد زن وقتی می بیند هیچ قدرتی ندارد و هیچ کنترلی در اوضاع وجود ندارد و دیگر تحمل اهانت های فیزیکی یا روانی را ندارد و به نقطه ای غیر قابل برگشتی رسیده است دست به خودکشی می زند.
مشکلات زندگی زناشویی و اساس بیزاری همسران نسبت به یکدیگر و کاهش عزت نفس ناشی از اقدامات خشونت آمیز سبب میگردد که هرگاه مرد دیگری برسر راه زنان قرار گیرد و به او ابراز تمایل نماید. زن علیه غم عشق مادر و عطوفت ذاتی خود برای رهایی از همسری که از او نفرت دارد. زمانی که قیود مذهبی و اخلاقی کافی نباشند به علت وسوسه و یا کمک شخص مذکور مقدمات قتل همسر خویش را فراهم می آورد و خود مباشر یا شریک ارتکاب این فعل مجرمانه میگردد.[۸۳]
گفتار سوم: جرائم علیه اشخاص
حد اصطلاح جرایمی را که مرتکب آن ها معترض حق مالکیت شده یا به اموال آسیب وارد نماید. را جرایم علیه اموال گویند که شایع ترین آن ها سرقت میباشد. امروزه جرایم علیه اموال و مالکیت در سطح جهان به دلایلی چون عدم برخورداری از حداقل امکانات معاش و دفترو اسناد، فحشاء، اعتیاد به الکل و مواد مخدر، تورم و بیکاری، میل به تحمل و تهیه وسایل زندگی مدرن و جدید، انحرافات فرهنگی و اجتماعی… روبه افزایش است لذا ضروری است به نظر میرسد مختصری از جرایم زنان در این حیطه مورد بررسی قرار گیرد.
بند اول: قاچاق مواد مخدر
مواد مخدر مانند هر کالای دیگر تابع مقررات عرضه و تقاضاو دارای اشکال مختلف خاص تولید، توزیع و مصرف است. مشکلات مالی از جمله عوامل مهم کشیده شدن و شیوع قاچاق و نصرف مواد مخدر دامن میزنند. اعتیاد مهم ترین عامل در جهت سوق دادن گرفتارانش به سوی خریدوفروش مواد برای تامین مایحتاج خود در این بیماری است[۸۴].
به علت خصیصه پنهان بودن اکثریت دیگر جرایم زنان، آمار محکومین در زندان های کشور حاکی از درصد بالای وجود این جرم در زنان ایرانی است[۸۵].
اعتیاد بین قاچاقچیان عمده نادرست است اما نخستین عمده خرده فروشان مصرف کننده نیز هستند. در آغاز فرا برای رفع نیازهای مادی و دستیابی به پول، به خرید و فروش مواد می پردازد. بهتدریج براثر ابتلای به اعتیاد، این دلیل اولیه جای خود را به وابستگی به مواد میدهد. در واقع یک دور باطل ایجاد می شود که نتیجه ای جز تشدید مشکلات و فرو رفتن بیش از حد در این مرحله ندارد.
اعتیاد در لغت به معنای عادت کردن و یا خوی کردن به چیزی است.[۸۶] این واژه در اصطلاح با عنوان وابستگی به مواد مخدر امده است.فرد معتاد فردی است که از راه های گوناگون نظیر خوردن،تزریق،دود کردن،استنشاق،یک یا چند ماده مخدر به صورت مدام مصرف میکنند و در صورت قطع ان با مسائل جسمانی،رفتاری یا مردن مواجه می شود.
در اغلب موارد بیماری های روحی و روانی زمینه ساز اعتیاد زنان میباشد اما چنان چه فرد قبل از اعتیاد از سلامت روحی و روانی برخوردار باشد، اعتیاد میتواند موجب بروز بسیاری از بیماری های روانی باشد. معمولا، شوهر معتاد به مواد مخدر ،مواد مخدر را در اختیار همسرش میگذارد و کم کم همسرش را وارد حیطه اعتیاد میکند زیرا سوء استفاده از همسرجهت تهدید مواد مخدر، انتقام جویی و تلافی از همسر و از بین بردن منجر مسئله، جلوگیری از متارکه و جدایی از او، رهایی از نزاع و سرزنش های زوجه، یافتن شریک و همدم برای مواقع استعمال،وابسته نمودن هرچه بیشتر همسر به خود و……همسرش را نیز معتاد نماید[۸۷] و در چنین شرایطی است که فاجعه ای عمیق در مهمترین نهاد یک جامعه رخ می دهدو نسل بعد از خود را به تباهی می کشاند.پیامد های اعتیاد بیشتر از این حیث پر رنگ می شود که در مقام عامل مهم زمینه ساز در ارتکاب جرایمی چون روسپیگری،سرقت،قاچاق مواد مخدر و……عمل میکند و از فرصت و قداست وجود زن در خانواده و جامعه می کاهد.
بند دوم:اختفای مال مسروقه
شیوه های ارتکاب جرم توسط زنان به اندازه میزان ارتکاب جرایم ان ها،با مردان متفاوت است.زنان با توجه به خصیصه محافظه کار بودن بیشتر و یاد گرفتن پنهان کاری در شرایطی خاص از زندگی شان و احیانا ضعف جسمی شان، در جرایم مالی هم اصولا ترجیح میدهند مبادرت به اختفای مال مسروق نمایند یا این که مباشرتا مرتکب جرم سرقت شوند و اهمیت موضوع موجب گردیده در بحث جرایم خاص زنان به دلیل حضور گسترده شان در این مورد به ذکر ان بپردازیم.در مواردی هم که به هر علتی زنان مبادرت به سرقت به عنوان جرم مستقل از جنسیت خویش می نمایند. شرایط خاصی را برای ان درنظر می گیرند که خود جای بحث گسترده دارد.بسیاری از این گرایشات مشخصا محصول سلسله عوامل گوناگونی نظیر از هم پاشیدگی خانواده ها و عدم وابستگی و تعهد به ارزش های آن، وجود مشکلات اقتصادی و کمبودهای مالی از یک طرف و فقدان پایبندی کافی به هنجارها و قوانین مورد قبول جامعه از طرف دیگر است.
“
[دوشنبه 1401-09-21] [ 09:32:00 ب.ظ ]
|